به حق نان و نمکی که خوردیم
موضوع این داستان در روزگاران قدیم اتفاق افتاده است. اما اینکه در چورس اتفاق افتاده یا نه خبر خبری ندارم.

هر کس در امور زندگی شیوه  کار خود را دارد و با این روش مشکلات خود را حل می کند شخصی را می بینیم که در کار خوش به هدف فکر می کند و در این راه انواع مدل ها را امتحان می کند:
مثلا مودبانه *بر خورد می کند.
*التماس می کند.
*در گزینش کلماتی که بکار می برد دقت می کند که به قبای کسی نخورد.
*از آشنایان کمک می گیرد یعنی پارتی می تراشد که بلکه این مشکلش حل شود.

شخص دیگی روشی متفاوت تر در پیش می گیرد و سعی می کند اندکی از سرمایه اش استفاده کند . کادویی بدهد تا این مشکل  مادر مرده ( دور  از جان شما) را حل کند.

و فردی دیگر هم تندی می کند یا طرف مقابل را تهدید می کند و فشار وارد می کند که روشی مناسب به حساب نمی اید و شاید هم به ضررش تمام شود و تندی و شدت او باعث شود اصلا این  مشکل حل نشود.
خلاصه مطالبی که ما  در مورد روشهای گره گشایی در حل و فصل مشکلات در بالا نوشتیم  بخشی از این روشها هست. و روشهایی هم هست که ما نمی دانیم و  چه بسا که کاربرد  فراوان دارند.
اما روش موضوع داستان ما از این ها فذق می کند و این روش بقدری موثر بوده که  علاوه بر اینکه مشکل و حاجت را حل می نمود  حتی صاحب فن و روش را هم در میان مردم معروف کرده بود و اصل ماجرا را با هم می شنویم :
در روزگاران قدیم  در یک آبادی حسن نامی بوده که وقتی به مشکل می افتاد خیلی شیوه ها را بکار می بست اما خیلی از آنها کارساز نمی شد و مشکلش حل نمی شد تا اینکه روش زیر را بکار بست او به هر دری می زد تا به هدف برسد امی هیچ روشی مانند این روشش اثر گذار نشد .
او  وقتی شخصی را به خواستگاری می فرستاد اول او را به ناهار دوعوت می کرد و یک ناهار با هم می خوردند و در اصل نان و نمکی که به خورد طرف می داد اورا حسابی نمک گیرش می کرد  حتی اگر پول ناهار را هم نداشت و  ناهاری هم در بین نبود یک سیگاری یا یک سیبی به خورد طرف می داد و عقیده اش هم این بود  که نان و نمک نان و نمک است چه فذقی می کند که یک چایی  باشد یک نخ سیگار باشد و یا چلو کباب برگ باشد
و راست هم می گفت و همین هست که در میان مردم مثلی است که نانمان نمک ندارد بیایید بخورید و یعنی چیزی در مقابل آن در خواست نمی کنیم ( توقعی ) نداریم و بعد  به آن شخص می گفت که فلانی به حق نان و نمکی که خورده ایم برو و دست خالی بر نگرد.
یا اگر کار دوایری داشت ( کار اداری ) آنجا هم چنین ترفندی را به کار می گرفت و خلاصه اوضاع  خود را روبراه و  رتق فتق می کرد و اما مردم هم او را شناخته بودند و حسابی معروف شده بود و همه  می گفتند آقا حتما به حسن نون و نمکی برخورد کردی )؟  اصل عبارت در زبان ترکی دوز چورک حسنین گیرینه دوشوبسن )هست  آیا من هم از روش او استفاده  کنم موفقیتی دارد یا نه ؟
حال به نظر شما این روش چگونه روشی هست؟
اگر دوستان خواننده داستان  نظرات خود بنویسند این را گسترش خواهم داد .








داستان: "به حق نان و نمکی که خورده ایم "

دوستان این مثل را معنی کنیم آیا این کمک را به بنده می کنید ؟

مثلی دیگر : کندن پوست و پر کردن آن با کاه دری سینه سامان تپ ماخ

زندگی ثقه الاسلام مشروطه چی تبریزی و درس آن به ما اینست که تحت هیچ شرایطی خلاف و خیانت نکنیم

دو مثل برای یک پرنده بنام لک لک ( حاجی لک لک )

از زیبا رویی بنام بت چین تا کرونا ی چینی و داستان آسیابان

داستان مبارزه با حشرات و انگلها در قدیم

کند ,هم ,حل ,روش ,نان ,یک ,می کند ,نان و ,و نمکی ,کند و ,نمکی که

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کردفیلم |kurdfilm کاشت مو در تبریز مدرسه شاد آموزش فارکس | بروکر فارکس | بازار فارکس | بورس فارکس همه چیز هست شواهد علمی زندگی پس از مرگ دانشجو تولیدی فلاسک چای فروشگاه کام نیک گلچین مطالب وب فارسی